جمع واژۀ مطر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). بارانها. (غیاث اللغات) : وین ابر خداوند جهان را بهوا بر بنده ست و مطیعست بباریدن امطار. ناصرخسرو. از اثارات غبار و تزاحم امطار متأذی میشدند. (ترجمه تاریخ یمینی).
جَمعِ واژۀ مطر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). بارانها. (غیاث اللغات) : وین ابر خداوند جهان را بهوا بر بنده ست و مطیعست بباریدن امطار. ناصرخسرو. از اِثارات غبار و تزاحم امطار متأذی میشدند. (ترجمه تاریخ یمینی).
بارانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). باریدن. (بمعنی متعدی آن). (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). باران باریدن و بارانیدن. (آنندراج). گویند: امطر اﷲ السماء و امطرهم اﷲ علیهم، و گفته نمی شود مگر در عذاب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مطر در خیر و رحمت و امطر در عذاب و شر گفته میشود. (از اقرب الموارد) ، شتر موی و پشم ریخته و گوسفند و مانند آن تمام موی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، جای کم نبات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، کسی که ناخنش از بیماری افتاده باشد. (از المرجع). ذوالمعر. (اقرب الموارد). و رجوع به اقرب الموارد شود. ج، معر و مؤنث آن معراء است. (از اقرب الموارد)
بارانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). باریدن. (بمعنی متعدی آن). (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). باران باریدن و بارانیدن. (آنندراج). گویند: امطر اﷲ السماء و امطرهم اﷲ علیهم، و گفته نمی شود مگر در عذاب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مَطَرَ در خیر و رحمت و اَمطَرَ در عذاب و شر گفته میشود. (از اقرب الموارد) ، شتر موی و پشم ریخته و گوسفند و مانند آن تمام موی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، جای کم نبات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، کسی که ناخنش از بیماری افتاده باشد. (از المرجع). ذوالمعر. (اقرب الموارد). و رجوع به اقرب الموارد شود. ج، مُعر و مؤنث آن مَعراء است. (از اقرب الموارد)
شتران در پی یکدیگررونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتران که در پی یکدیگر می روند و گام می نهند در جای پای دیگری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطارق شود
شتران در پی یکدیگررونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتران که در پی یکدیگر می روند و گام می نهند در جای پای دیگری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطارق شود
دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 40 هزارگزی باختر فلاورجان و در کنارۀ جنوبی زاینده رود واقع است. کوهستانی و معتدل است و 395 تن سکنه دارد. آبش از قنات و زاینده رود. محصولش غلات، برنج و پنبه. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباسبافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 40 هزارگزی باختر فلاورجان و در کنارۀ جنوبی زاینده رود واقع است. کوهستانی و معتدل است و 395 تن سکنه دارد. آبش از قنات و زاینده رود. محصولش غلات، برنج و پنبه. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباسبافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)